گاه نوشت های یک دیوانه
راست می گویند.... از دل برود هر آنکه از دیده برفت... یه تاخیر طولانی و بی دلیل...اما خب خوبه اینجا هنوز نفس می کشم... نمیدونم... فقط اومدم بگم... من نوید.... اینجا...روی همین زمین پر از غرور و افتخار ایران.... ب عشق همه کسایی که هنوز یه گوشه از ذهنشون منو دوست دارن یادشونه و براشون مهمم نفس می کشم و کمک هاشون رو یادم نمی ره.... اسمشون رو نمیارم....اما میگم چه کمک هایی کردن عزیزی که هرشب با مهربونیش برام وقت میذاره.. دوست مهربونی که که تو اوج تنهاییم یه همدم منطقی و مهربون بود با همه مشکلایی که خودش داشت... مادر همراهی که به من اعتماد به نفس داد با اعتمادش بهم... عزیزی که با اینکه خودش غرق مشکلای خودش بود اما بهم ثابت کرد تنهام نمیذاره و او.... که جانشین تمام نداشته های من است.... در آخر اینکه: می شود یک رنگ بود...ساده بود...مثل همیشه عاشق بود.... اول عاشق او و بعد عاشق تمام مخلوقات خوبش... ممنون از همه اونا که عشق رو با رفتارشون بهم ثابت کردن و تنهام نذاشتن من ایستاده ام.... باید این را تمام جهان بداند... همین....
نظرات شما عزیزان:
عمدا هم 2 تا نظرگذاشتمپاسخ:ba tashakkoooooooooooooooorrrrrr :d
ولي ب هرحال اونقدراعتمادبه نفس دارم که به خودم بگيرمپاسخ:dorost booood...avali to boodiiiiiiiiiiii...20 emtiaze mosbat male to....:d.....fk konam vase hame hamishe mofid boodi
bazi vaghta age ziad gharghe zendegio vojoodet beshi
baghiaro faramoosh mikoni
rahat begam bazi vaghta bayad sarsari gozasht az hame chiz
پاسخ:khob inja be noe majbooram khoub basham......ama jadidan mikham yad begiram hame chio addi jelve bedamo baram mohem nabashe
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن...
از صفر شروع کن تو میتونی و تنها نیستی.
پاسخ:زندگی رسم خوش آیندی نیست...لاجرم باید زیست...
ممنون که سر می زنی هنوز...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |